متن ادبی عاشــــــورا و کربلا
«عاشورا» نه حادثه ای در گوشه ای از زمان و «کربلا» نه مکانی است در گوشه ای از زمین، چنان که در زیارت عاشورا خطاب لعن الهی تنها شامل قاتلین کاروان محسوب نمی شود، که بانیان خط انحراف و تابعین و پیروان باطل در طول تاریخ را دربر می گیرد. عاشورا روز یادآوری عهد آدمیان با حضرت حق است، همان عهد ازلی و فطری، روزی که شاهدی شد بر ملائکه پرسشگر از چرایی خلقت آدم، و روز رمزگشایی از آن رازی که خدا در هنگامه آفرینش آدم و در پاسخ فرشتگان فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون».
در کربلا «حضرت عشق» آشکار شد تا چهره حقیقت نمایان شود و صف نوریان و ناریان متمایز گردد و حجت بر فرزندان آدم تمام. این است که محبت «حسین (ع)» اختصاصی به شیعیان و مسلمانان ندارد چرا که عشق به حقیقت در نهاد آدمی جاری است و هرکس چراغ فطرتش هنوز خاموش نگشته و رشته قلبش با حقیقت نگسسته است ،حسین برایش دوست داشتنی است و حریم حسین و یارانش برایش محترم. در کربلا صفی از نور بود با امامت آفتاب عشق، پرچم داری ماه بنی هاشم و پروانگی ستارگان آسمان ولایت. و اینها چنان ذوب در حق شده بودند که گویی یکی بیش نبودند؛ یک حقیقت واحد، یک حسین! آری آن جا که خورشید در میانه آسمان نورافشانی می کند ماه و ستارگان جملگی محو و فانی در او می شوند؛ «ارواح التی حلت بفنائک»
کربلا شگفتترین؛ ژرف ترین و رازناک ترین حادثه عالم است که تاریخ تاکنون به چشم خود دیده است . کربلادیدنیترین منظره هستی است با جلوهها و شگفتیهای نو که با هر نگاهی، رازی از رازهایآن گشوده میشود؛ ولی با این وجود هرگز اسرار آن ، تمام شدنی نیستو عاشوراخواندنیترین کتاب آفرینش است.